شعر در مورد تاب بازی

شعر در مورد تاب بازی ,شعر کودکانه در مورد تاب بازی,شعر نو درباره تاب بازی,شعری در مورد تاب بازی,شعر درباره تاب بازی,شعر زیبا در مورد تاب بازی,شعر کوتاه در مورد تاب بازی,شعری درباره ی تاب بازی,شعر درباره ی تاب بازی,شعر تاب بازی,شعر تاب بازی کودک,شعر نو درباره تاب بازی,شعر کودکانه در مورد تاب بازی,شعر تاب بازی,شعر درباره تاب بازی,متن شعر تاب بازی

شعر در مورد تاب بازی

در این مطلب سعی کرده ایم حدود 100 شعر از اشعار زیبا را در مورد تاب بازی برای شما تهیه نماییم.برای دیدن این اشعار به ادامه مطلب مراجعه نمایید

تاب تاب تاب بازی

تاب تاب تاب بازی،

ای بهترین همبازی،

برات دارم یه رازی

مراقب خودت باش،

اینقدر سریع می تازی،

شعر در مورد تاب بازی

اگه سریع تر بری،

می ترسم که ببازی

آخه تو زندگیت رو،

با دست خود می سازی،

تو وقتی که گیر داری،

یا تو وقت بی نیازی

شعر کودکانه در مورد تاب بازی

یه خورده هم بکن تو،

باهاش راز و نیازی،

اونوقت دیگه نداری،

احتیاجی به قاضی

می دونم بعضی وقتا،

خدا رو جا میندازی،

شعر نو درباره تاب بازی

خدا رو جا بندازی،

به خوبیات بنازی

اونوقت خدا نمیشه،

از اخلاق تو راضی،

تاب تاب تاب بازی

تاب تاب همبازی،

شعری در مورد تاب بازی

خدا جونم چه نازی

دلم می خواد تو بازی،

به من نگاه بندازی

بهم بگی خدایا،

یواشکی یه رازی

شعر درباره تاب بازی

تاب تاب عباسی،

خدا من رو نیازی

می خام پناهم باشی،

تا آخر این بازی

شعر زیبا در مورد تاب بازی

تاب تاب تاب بازی

خدا پسرمو نندازی

پسرم داره تاب میخوره

چ باد نازی میخوره

موهاشو داره باد میبره

چشاشو داره خاب میبره

شعر کوتاه در مورد تاب بازی

تاب تاب عباسی.

خدا منو نندازی..

من بچه ی انسانم.

همه چی رو می دانم.

گفتم زمین قشنگه .

دلم برایش تنگه.

شعری درباره ی تاب بازی

آهسته ویواشک.

زدم کلید موشک.

موشک اقتاد تو دریا .

فریاد زدم خدا یا.

یهو از خواب پریدم .

روی مامانو دیدم.

شعر درباره ی تاب بازی

تاب تاب تاب بازى

خدا منو نندازى

اگه منو میندازى

بنداز تو شهربازى

شعر تاب بازی

تاب تاب عباسی

خدا گلمو نندازی

اگه خواستی بندازی

بغل مامانش بندازی

شعر تاب بازی کودک

تو را برای تو دوست دارم

کودکیهایم عاشق تاب بازی بود …

تاب می خورد و میخندید

بزرگیهایم هم تاب بازی را دوست دارد …

هر از گاهی دستی بی تابی هایم را میگیرد

و به تاب بازی میبرد !

نمیدانم چه رازی در میان است

که دلم اینقدر بی تاب است …

شعر نو درباره تاب بازی

کودک که بودم ،

تاب بازی بهانه ی خنده های بلندم بود .

حالا که بزرگ شدم ،

چه بیتاب شدم ..

شعر کودکانه در مورد تاب بازی

این روزها سرد شده ام….

نمیدانم چرا…

اما میدانم که دیگر مثل سابق نیستم…

دیگر توان خندیدن ندارم…

نمی توانم شاد باشم…

نمی توانم بیخیال از همه چیز تاب بازی کنم…

نمی توانم دیگران را با دیوانه بازی هایم بخندانم….

شعر تاب بازی

عزیزم

درسته مخ من تاب داره

ولی تو چرا اینقد عاشق تاب بازی

هستی؟؟؟

شعر در مورد تاب بازی

بیشتر بخوانید :

شعر در مورد تصمیم گیری

شعر در مورد تمشک

شعر در مورد تعقل

شعر در مورد تزکیه نفس

شعر در مورد تصویر