شعر در مورد گنج ، شعر درباره گنج نامه همدان و گنج قارون + کلید گنج ها همگی در سایت پارسی زی.امیدواریم این مطلب که حاصل تلاش تیم شعر و فرهنگ سایت است مورد توجه شما عزیزان قرار گیرد.
با نوای گنج ، قــارون بینـوایـی بیش نیست
پای بنــدان را تعلــق بنـد پایــی بیش نیست
دولت دنیـا برای خـوردن و بخشیــدن است
هر کـه این معنـی ندانـد بینـوایـی بیش نیست
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
اگر گنج ناپدید منی،
اگر زخم دریده یا صلیب گور منی،
اگر من یک سگمُ تو تنها صاحبمی،
مگذار شاخهیی که از رود تو برگرفتهام
و برگهای پاییزی اندوه بر آن نشاندهام را
از دست بدهم
بیشتر بخوانید : شعر در مورد ژنتیک + شعر کوتاه و طنز و زیبا در مورد ژن
گنج قارون خواهد و صبری ز ایوب نبی
تا که یک میّت شود نائل به دیدار خدا
ابتدا نیمی زمالش بابت شش دانگ قبر
می رود آن هم مکانی پرت گویی ناکجا
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
ای شده نالان ز غم و رنج خویش
چند نداری خبر از گنج خویش؟
گنج تو باشد، دل آگاه تو
گوهر تو، اشک سحرگاه تو
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
کسی که آبروی خویش را معامله کرد
کجا به فکر صفت های پاک انسان است
گدای حرفه ای هرروز چاق و چلّه شود
نحیف آنکه نیازش به لقمه ای نان است
بیشتر بخوانید : شعر در مورد شیر جنگل ، در وصف شیر نر در قفس و شغال
این زمان ویرانه از خواری نقاب گنج شد
پیش ازین گنج از عزیزی پرده ویرانه بود
کشتی انصاف را اکنون به خشکی بسته اند
پیش ازین دور فلکها گردش پیمانه بود
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
غریبی گنج بی همتا ز من خواست
ز خارستان بی گل یاسمن خواست