اشعار یغما گلرویی
اشعار یغما گلرویی,اشعار یغما گلرویی سیاسی,اشعار یغما گلرویی جدید,اشعار یغما گلرویی دانلود,اشعار یغما گلرویی عاشقانه,شعر یغما گلرویی پونز,شعرهای یغما گلرویی جدید,دانلود اشعار یغما گلرویی,دانلود اشعار یغما گلرویی برای موبایل,دانلود اشعار یغما گلرویی با صدای خودش,اشعار عاشقانه یغما گلرویی,اشعار عاشقانه ی یغما گلرویی,اشعار عاشقانه از یغما گلرویی,زیباترین اشعار عاشقانه یغما گلرویی,دانلود اشعار عاشقانه یغما گلرویی,گزیده اشعار عاشقانه یغما گلرویی,بهترین اشعار عاشقانه یغما گلرویی,معنی شعر پونز یغما گلرویی,شعر یغما گلرویی,شعر یغما گلرویی پونز,شعر یغما گلرویی رهایی,معنی شعر پونز یغما گلرویی,شعر رهایی یغما گلرویی کلیپ,ویدیو یغما گلرویی شعر رهایی,شعر رهایی یغما گلرویی ویکیصدا,ترانه شعر رهایی یغما گلرویی,یغما گلرویی بانام شعر رهایی
در این مطلب سعی کرده ایم حدود 100 شعر از اشعار زیبا را در مورد یغما گلرویی برای شما تهیه نماییم.برای دیدن این اشعار به ادامه مطلب مراجعه نمایید
یک روز
بلکه پنجاه سال دیگر
موهای نوهات را نوازش میکنی
در ایوان پاییز
و به شعرهای شاعری میاندیشی
که در جوانیات
عاشق تو بود
شاعری که اگر زنده بود
هنوز هم میتوانست
موهای سپیدت را
به نخستین برف زمستان تشبیه کند
و در چین دور چشمانت
حروف مقدس نقش شده بر کتیبههای کهن را بیابد
اشعار یغما گلرویی
یک روز
بلکه پنجاه سال دیگر
ترانه من را از رادیو خواهی شنید
در برنامهی مروری بر ترانههای کهن شاید
و بار دیگر به یادخواهی آورد
سطرهایی را
که به صلهی یک لبخند تو نوشته شدند
تو مرا به یاد خواهی آورد بدون شک
و این شعر در آن روز
تازهترین شعرم برای تو خواهد بود
اشعار یغما گلرویی سیاسی
از خانه بیرون بیا!
بگذار نیمکتهای آن پارک قدیمی
با یکدیگر به جنگ برخیزند
تا تو قهرمانشان را انتخاب کنی برای نشستن!
اشعار یغما گلرویی جدید
بگذار کودکان پشت چراغ قرمزها
تمام اسفندهاشان را در آتش بریزند
از شوق آمدنت!
اشعار یغما گلرویی دانلود
بگذار فوارههای تمام میدانها دوباره قد بکشند
و در تک تک کوچهها
بوی گلسرخ بپیچد
اشعار یغما گلرویی عاشقانه
می خواهم خیال تو را راحت کنم!
تقصیر تو نبود!
خودم نخواستم چراغ قدیمی خاطرهها،
خاموش شود!
شعر یغما گلرویی پونز
خودم شعرهای شبانه اشک را
فراموش نکردم!
خودم کنار ِ آرزوی آمدنت اردو زدم!
شعرهای یغما گلرویی جدید
حالا نه گریههای من دینی بر گردن تو دارند،
نه تو چیزی بدهکار دلتنگی این همه ترانهای!
دانلود اشعار یغما گلرویی
خودم خواستم که مثل زنبوری زرد،
بالهایم در کشاکش شهدها خسته شوند
و عسلهایم
صبحانه کسانی باشند،
که هرگز ندیدمشان!
دانلود اشعار یغما گلرویی برای موبایل
تنها آرزوی سادهام این بود،
که در سفره صبحانه تو هم عسل باشد!
که هر از گاهی کنار برگهای کتابم بنشینی
و بعد از قرائت بارانها
زیر لب بگویی:
ـ«یادت بخیر! نگهبان گریان خاطرههای خاموش!»
همین جمله
برای بند زدن شیشه شکسته این دل بی درمان،
کافی بود!
دانلود اشعار یغما گلرویی با صدای خودش
هنوز هم جای قدمهای تو
بر چشم تمام ترانههاست!
هنوز هم همنشین نام و امضای منی!
اشعار عاشقانه یغما گلرویی
دیگر تنها دلخوشیام
همین هوای سرودن است!
همین شکفتن شعله!
همین تبلور بغض!
اشعار عاشقانه ی یغما گلرویی
به خدا هنوز هم از دیدن تو
در پس پرده باران بی امان
شاد میشوم! بانو
اشعار عاشقانه از یغما گلرویی
آنقدر بی خیال از بازنگشتنت گفتی،
که گمان کردم سر به سر این دل ساده میگذاری!
به خودم گفتم
این هم یکی از شوخیهای شاد کننده توست!
ولی آغاز آواز بغض گرفته من،
در کوچههای بی دارو درخت خاطره بود!
هاشور اشک بر نقاشی چهرهام
و عذاب شاعر شدن در آوار هر چه واژه بیچراغ!
زیباترین اشعار عاشقانه یغما گلرویی
دیروز از پی ِ گناهی سنگین، گذشته را مرور کردم!
از پی ِ تقلبی بزرگ، دفاتر دبستان را ورق زدم!
باید میفهمیدم چرا مجازاتم کردهای!
شاید قتل ِ مورچههایی که در خیابان
به کف کفش من میچسبیدند،
این تبعید ناتمام را معنا کند!
یا شیشه ای که با توپ سه رنگ من،
در بعدازظهر تابستان هشت سالگی شکست!
یا سنگی که با دست من
کلاغ حیاط خانه مادربزرگ را فراری داد!
یا نفرین ناگفته گدایی، که من
با سکه نصیب نشده او برای خودم بستنی خریدم!
وگرنه من که به هلال ابروی تو
در بالای آن چشمهای جادویی جسارتی نکردهام!
دانلود اشعار عاشقانه یغما گلرویی
امروز هم به جای خونبهای آن مورچهها
ده حبه قند در مسیر مورچه های حیاطمان گذاشتم!
برای آن پنجره قدیمی شیشه رنگی خریدم!
یک سیر پنیر به کلاغ خانه مادربزرگ
و یک اسکناس سبز به گدای دربدر خیابان دادم!
پس تو را به جان جریمه این همه ترانه
دیگر نگو بر نمیگردی
گزیده اشعار عاشقانه یغما گلرویی
سرباز برجک زندان
به دختری میاندیشد
که چشم در راه اوست
و دستانش بر مسلسل سنگین
عرق میکنند!
بهترین اشعار عاشقانه یغما گلرویی
بالای کوه
منتظر یکی از ما بودی!
من لاکپشت بودم
رقیبم خرگوش
و قصه اینبار
به آن پایان پندآمیز ختم نمیشد
معنی شعر پونز یغما گلرویی
دنیای من یه چهار دیواری لحظه هام بوی تاج گل میده
دو تا دست برده از ساعد من و سمت دره هل میدن
زندگیم و سکندری رفتم این خیابون چقدر تاریکه
رد خون مثل سایه باهام رو تنم زخم تیغ گزلیکه
شعر یغما گلرویی
قلبم و توی الکل انداختم عشقم لهجه قفس داره
طرح یه دست سرخ رو هر دست هنوز این سینما نفس داره
من تو این سینمای خاک شده فیلم های پر از جنون دیدم
من رفیقای جون جونیم و سرد بی جون شده تو خون دیدم
شعر یغما گلرویی پونز
رو لب تیغ عاشقت بودم رو لب تیغ زندگی کردیم
راهمون از تو خون گذشت اما کاش میشد دوباره برگردی
شعر یغما گلرویی رهایی
من هنوزم قدیمیم مثل قهرمانای اون فیلما
تو که رنگت عوض شده د بگو پس چرا ضجحه میزنه دنیا
معنی شعر پونز یغما گلرویی
اونورِ این شبِ کلک، منو ترانه تک به تک
خونه میساختیم روی باد، دریا میریختیم تو الک
مسافرای کاغذی، رد شده بودن از غبار
تو قصه باقی مونده بود، شیههی اسبِ بیسوار
شعر رهایی یغما گلرویی کلیپ
تو سفرهمون همیشه سینِ ستاره کم بود
همیشه تا رسیدن فاصله یک قدم بود
ویدیو یغما گلرویی شعر رهایی
یه ساله رفتی و اسمت هنوز مونده تو این گوشی
میدونم قهوهتو مثل قدیما تلخ مینوشی
میدونم شبها توی تختت کتابِ شعر میخونی
کنار پنجره شادی با یه سیگار پنهونی
شعر رهایی یغما گلرویی ویکیصدا
هنوزم وقتی میخندی رو گونهت چال میافته
هنوزم چشم به راهِ یه سوارِ زیبای خفته
هنوزم عینهو فیلما، یه عشق آتشین میخوای
هنوزم روح «هـامـونو»، تو جسم «جیمزدین» میخوای
ترانه شعر رهایی یغما گلرویی
میدونم وقتی که بارونتو شب میباره بیداری!
همون آهنگو گوش میدی،هنوز بارونو دوست داری!
یه ساله رفتی و عطرت هنوز مونده توی شالم
بازم ردت رو میگیرن همه تو فنجون فالم
یغما گلرویی بانام شعر رهایی
تو وقتی شعر میخونی منو یادت میاد اصلاً؟
تو یادت موندن اون روزا که دیگه برنمیگردن؟
بدون حالا بدون تو یکی دلتنگه این گوشه
هنوزم قهوهشو تنها به عشقت تلخ مینوشه
اشعار یغما گلرویی
میدونم وقتی که بارونتو شب میباره بیداری!
بازم قمیشی گوش میدی،هنوز بارونو دوست داری!
اشعار یغما گلرویی سیاسی
دلم میخواس یه گولّه باشم،
تو تفنگِ مردِ کردی که
شبِ عروسیِ دخترش آونذ رو به آسمون بِچِکونه وُ
یه شهابِ گُرگرفته ازم بسازه!
اشعار یغما گلرویی جدید
بی این که
تمومِ گُلای دنیا رو
به تو پیشکش میکنم
بی این که بچینمشون
اشعار یغما گلرویی دانلود
دکمههای پیراهنم
خواب انگشتان تو را میبینند
و کفشهایم میسوزند
در آرزوی پابه پایی با کفشهای تو
اشعار یغما گلرویی عاشقانه
شالِ من
نمیتواند خاطرهی شانههایت را از خاطر ببرد،
شلوارم دنبال میکند مرا در خانه
و میخواهد دوباره
او را به قدم زدن در کنار تو ببرم…
پس چگونه انتظار داری از تو نخواهم
به من وعدهی دیداری بدهی؟
شعر یغما گلرویی پونز
وقتی در جامهی سیاهت
با چشمان غمزده
مُردهای را مشایعت میکنی،
تمام آمپلیفایرها لال میشوند
و من از یاد میبرم
جنازههای ترمهپوشی را
که با صفی از لباسهای سیاهِ بدرقهگر
از کنارم میگذرند
شعرهای یغما گلرویی جدید
بر سنگِ هر گوری قدم میگذاری،
می دانم آن مُرده
به بهشت میرود
دانلود اشعار یغما گلرویی
میدانم قاریانِ کور حتا
در پشتِ عینکهای سیاهشان
از زیبایی تو باخبرند
و کودکان گلفروش
– بیخیال شکمهای گرسنهی خود–
آرزو دارند تمام گلهای سرخشان را بر سرت بریزند
دانلود اشعار یغما گلرویی برای موبایل
بهشت زهرا
زیباترین نقطهی جهان است
وقتی تو از آنجا میگذری
و مرگ
چیز مهمی نیست
اگر دست
در دست تو داشته باشم
دانلود اشعار یغما گلرویی با صدای خودش
خلخالی از بوسه می بستم به پایت
اگر اینجا بودی
و طعم تازه می گرفت زنده گی ام
با دو شاه بلوط چشمانت …
اشعار عاشقانه یغما گلرویی
اگر اینجا بودی
تقویم رومیزی ام را دور می انداختم
و می گذاشتم ساعت دیواری به خواب رود
پس میزان می کردم زنده گی ام را با نفس های تو
و هیچ عزا و عید و جمعه ای تعطیل نمیکرد
علاقه ی مرا …
اشعار عاشقانه ی یغما گلرویی
اما تو اینجا نیستی
و تقویم من از عزا لبریز است!
تو اینجا نیستی
و زنگ ساعت دیواری
ناقوس مرگ را تداعی می کند!
پس می پژمرند بوسه هایی که برایت می فرستم
در فاصله میان خانه هامان
چرا که
تو اینجا نیستی …
اشعار عاشقانه از یغما گلرویی
کاش می دانستی
که نبودن تو
نابودی من است!
زیباترین اشعار عاشقانه یغما گلرویی
برای مجله شعر نمینویسم
در شبِ شعر ها شرکت نمیکنم،
به نگاه منتقدها اهمیت نمیدهم
پیله ای از شعر می بافم دورِ خود
بی آرزوی پروانه شدن!
و در سلولِ خود ساخته میمیرم
به امید آن که ابریشمش
شالی شود
بر شانه های تو
دانلود اشعار عاشقانه یغما گلرویی
استکان شکسته
چای را
در خود نگه نمی دارد.
درخت تبر خورده
میوه نمی دهد.
صندلی فرسوده
تکیه گاه خسته ای نمی شود.
تار سیم بریده
گوشه ای را
به خاطر نمی آورد.
من اما
همچنان
سرشار شعرهای عاشقانه ام
برای تو.
گزیده اشعار عاشقانه یغما گلرویی
دوست دارم که یک شبه
شصت سال را سپری کنم،
بعد بیایم و با عصایی در دست،
کنار خیابانی شلوغ منتظرت شوم،
تا تو بیایی،
مرا نشناسی،
ولی دستم را بگیری و
از ازدحام خیابان عبورم دهی
بهترین اشعار عاشقانه یغما گلرویی
کتابهایم را بر هم می نهم
تا از آنها تختگاهی بیافرینم
و در این پست آباد، بر آن بایستم
تا تو
ـتنها تو!ـ
مرا ببینی!
معنی شعر پونز یغما گلرویی
دستم را بگیر!
همین دست
برایت ترانه عاشقانه نوشته؛
همین دست سوخته
در حسرت لمس دست های تو؛
همین دست
پاک کرده اشک هایی را
که در نبودت به گونه دویدند
شعر یغما گلرویی
این دست
بوی ترکه های کلاس سوم را می دهد هنوز؛
این دست پینه بسته
از نوشتن مداوم نام تو...
دستم را بگیر
و از خیابان زندهگی
بگذران مرا
شعر یغما گلرویی پونز
انگار من پشت میزِ کافهای
در حال خواندن شعری بودهام
و تو در آن سوی میز،
سر بر دستانت گذاشته گوش میکردهای
شعر یغما گلرویی رهایی
در باران که به خانه برمیگردی،
از صاعقهها نترس!
آنها صاعقه نیستند
فلاشهای دوربینِ خداوندند
که دائم در حال عکس گرفتن از توست
معنی شعر پونز یغما گلرویی
فردا که از خانه بیرون بیایی
باران بند آمده است
و تصویرت در چالآبهای کوچکِ خیابان
انعکاسِ تاج محل را
در حوضِ مرمرش کمرنگ میکند
شعر رهایی یغما گلرویی کلیپ
تو عابری عادی
در خیابان پاییز نیستی!
فرشتهای هستی که بالهایش را
پشتِ مانتویی سیاه پنهان میکند
و مقنعهاش معبدِ اینکاست
که خورشید را در خود دارد
ویدیو یغما گلرویی شعر رهایی
من زنبورِ کندویی بودم
که تو را
از آن دزدیدند
شعر رهایی یغما گلرویی ویکیصدا
نامم را به خاطر ندارم
و نمیدانم لب که باز کنم
به کدام زبان سخن خواهم گفت،
به کدام زبان دعا خواهم خواند،
به کدام زبان دشنام خواهم داد…
ترانه شعر رهایی یغما گلرویی
تختِ بیمارستانی را میمانم
که به خاطر نمیآورد
بیماران مردهاش را…
یغما گلرویی بانام شعر رهایی
رنگِ چشمان مادرم را به یاد ندارم
و نمیدانم که پدر
پیپ میکشید، یا سیگار؟
من در تابستان به دنیا آمدم
یا پاییز؟
در سال هزار و سیصد و پنجاه و چهار،
یا پنجاه و چهار هزار و سیصد و یک؟
اشعار یغما گلرویی
به اتوبوسی قراضه میمانم
که چهرهی یکی از مسافرانش را حتا
در یاد ندارد…
اشعار یغما گلرویی سیاسی
تو را اما به خاطر میآورم
و میدانم روسریات
در دیدار نخستمان چه رنگی داشت
و یشمِ ناخن کدام انگشتت را
در اضطراب آمدن جویده بودی!
به حافظه دارم هنوز
عطر فرانسوی تو
و زنگِ ایرانی صدایت را
وقتی سلام مرا جواب میگفتی!
اشعار یغما گلرویی جدید
جهان را میشود از یاد برد دقیقهای
و میتوان فراموش کرد
شمارهی شناسنامه،
حسابِ بانکی
و نمرهی تلفن خانهی خود را
اما کارِ دشوارِ به خاطر نیاوردن تو
تنها از دستِ مرگ ساخته است
اشعار یغما گلرویی دانلود
فراموش کردن تو ساده نیست
چون فراموش کردن این نفسها
که گویی تکرار میشوند
تا تو را بسرایند…
اشعار یغما گلرویی عاشقانه
دو بلدرچین در چشمانت داری
که دستان سرد مرا پناه می دهند
در عبور از زمستان های زندگی،
شعر یغما گلرویی پونز
صدای تو شالی ست
که دور شانه های من می پیچد
و لب هایت
مسیر کافه های پاریس را نشان می دهند
شعرهای یغما گلرویی جدید
تو تپانچه ای هستی در دست من
که با آن
مرگ را از پا در می آورم
دانلود اشعار یغما گلرویی
دشوار نبود
شناختن تو
حتا در شلوغی مترو…
گویی خدا فشار داد دگمه ی “توقف” را
و یخ بست
خنده بر لبان کودکی
که دست در دست مادرش
به سمت باجه ی بلیت می رفت
از حرکت ماندند تمام “عابران”
و ازدحام ایستگاه از تپش افتاد
حتا ترمز گرفت قطاری که می گذشت
دانلود اشعار یغما گلرویی برای موبایل
لبخند زدی و چال های گونه ات
زیباترین دلیل سرودن بود
نه
دشوار نبود شناختن تو
حتا در شلوغی مترو
دانلود اشعار یغما گلرویی با صدای خودش
کنده میشود از جا
هواپیما
مانندِ دلِ من
هنگام دیدن مهمانداری
که عجیب شبیه توست
اشعار عاشقانه یغما گلرویی
مهماندار میشدی اگر،
مسافران از تماشایت دل نمیکندند و
خلبان حتا
درِ کابین خود را نمیبست
تا هر از گاهی ببیندت
وقتی با لبخند
زیر سرِ پیرمردی خفته، بالشت میگذاشتی
همه لیوانی آب از تو میخواستند
و میدانستند
گرفتن آبِ طلب کرده هم از دست تو
مُراد است.
اشعار عاشقانه ی یغما گلرویی
مانند یک پری دریایی
از اقیانوس گریه هایم بیرون آمدی
و من
تنها ملوان عاشقی بودم
که زبان سکوتت را بلد بود.
اشعار عاشقانه از یغما گلرویی
قلمی به دستم می دهند و کاغذی
تا از گناهان خود
اعتراف نامه ای رقم بزنم.
و من تنها
از کابوس مداوم گنجشکی می نویسم
که به تیر و کمان من
در تابستان هفت سالگی ام مُرد.
زیباترین اشعار عاشقانه یغما گلرویی
شکسپیر اشتباه می کرد
مسئله بودن یا نبودن نیست،
بودن
یا نبودن توست!
دانلود اشعار عاشقانه یغما گلرویی
تکه کاغذی لهیده
با سطرهایی شسته شده
در جیبِ پیراهنی
که از خشکشویی بازگشته است.
شاید این همان شعری بود
که می توانست
سرنوشتِ من،
تو
و جهان را عوض کند.
گزیده اشعار عاشقانه یغما گلرویی
هنگامی که زلزله آمد یاد تو بودم
در هیاهوی همسایه هایی که به کوچه می گریختند…
بهترین اشعار عاشقانه یغما گلرویی
تو آهویی بودی که زیباییات
بوق ماشینها را لال کرده بود
و موهای سفیدم،
سیاه میشدند یک به یک به ریتم قدمهایت…