شعر در مورد عبادت ,شعر در مورد عبادت گاه,شعری در مورد عبادت,شعری در مورد عبادت,شعر در مورد جشن عبادت,شعر مولانا در مورد عبادت,شعر حافظ
در مورد عبادت,شعر هایی در مورد عبادت,شعر درمورد عبادت خدا,شعر درباره
عبادت,شعر در مورد عبادت خدا,شعری درباره عبادت,شعر در مورد جشن تکلیف,شعر
در مورد جشن تکلیف پایه سوم,شعری در مورد جشن تکلیف ,شعر در باره جشن
تکلیف,شعر زیبا در مورد جشن تکلیف,شعر کودکانه در مورد جشن تکلیف,شعر کوتاه
در مورد جشن تکلیف,شعر در مورد جشن تکلیف پسران,شعری در باره جشن
تکلیف,شعر درباره عبادت خدا,شعر درباره نماز,شعر
درباره نماز برای کودکان,شعر درباره نماز اول وقت,شعر درباره نماز
جماعت,شعر درباره نماز جمعه,شعر عبادت,شعر عبادت عشق,شعر عبادت از سر
وحشت,شعر جشن عبادت,شعر سعید عبادتیان,شعر در مورد عبادت,شعر هفتاد سال
عبادت,شعر در مورد عبادت خدا,شعر های جشن عبادت,شعر عشق و عبادت,متن شعر
عبادت از سر وحشت,سرود جشن عبادت,اشعار جشن عبادت,سرود جشن عبادت پسران,شعر
برای جشن عبادت,شعر درباره جشن عبادت,دانلود شعر جشن عبادت,شعر درمورد جشن
عبادت,متن شعر جشن عبادت,شعر سعید عبادتیان,اشعار سعید عبادتیان,دانلود
شعر سعید عبادتیان,شعر مانشت سعید عبادتیان,شعر لیلی سعید عبادتیان,شعر
کردی از سعید عبادتیان,دانلود کتاب شعر سعید عبادتیان,دانلود شعر های سعید
عبادتیان,شعر کردی سعید عبادتیان,شعر در مورد عبادت گاه,شعری در مورد
عبادت,شعری در مورد عبادت,شعر در مورد جشن عبادت,شعر مولانا در مورد
عبادت,شعر حافظ در مورد عبادت,شعر هایی در مورد عبادت,شعر درمورد عبادت
خدا,شعر درباره عبادت,شعر هفتاد سال عبادت یک شب,شعر در مورد پرستش خدا,شعر
درباره عبادت خدا,شعر های جشن تکلیف,شعر برای جشن تکلیف,ترانه های جشن
تکلیف,اهنگ های جشن تکلیف,شعر برای جشن تکلیف پسران,آهنگ های جشن
عبادت,ترانه های جشن عبادت,شعری برای جشن عبادت,شعر برای جشن تکلیف دخترانه
در این مطلب سعی کرده ایم حدود 100 شعر از اشعار زیبا را در مورد عبادت برای شما تهیه نماییم.برای دیدن این اشعار به ادامه مطلب مراجعه نمایید
ساقی قدحی بده که مستی
بهتر ز عبادت ریائیست
بشوق طاعت و ذوق عبادت
شراب معرفت در جام کردند
نشاطی بده در عبادت مرا
دل لشکر دیو غمناک کن
قتل تو چو معنی جهاد است
سرمایه طاعت و عبادت
هستی تو آن نظام که نون خطاب تو
محراب راست کرده برای عبادت است
مرا ز مقنع زاهد کنید خرقه زهد
کزین لباس فرو پوشم آن عبادت فاش
چندان که جور خواهی بر جان من همی کن
کز بندگان نیاید کاری بجز عبادت
که میبرد خبر عاشقان شیفته حالش؟
ز سجده گاه عبادت به پیش صدر جلالش
ای زاهد، ار به سر عبادت رسیده ای
شرط نماز و روزه لیل و نهار چیست؟
عبادت از سر غفلت نشاید، ای هشیار
تو مست باش و ز معبود خود مشو غافل
بتسلیمی است ختم اعتبارات کمال اینجا
زمهر سجده آرائید طومار عبادت را
قابل شایستگی چیزی به از تسلیم نیست
سجده گر خود سهو هم باشد عبادت می شود
سامان صد عبادت تسلیم ناتوانی
یک جبهه سجده بستم چندین نماز کردم
نه عبادت نه ریاضت کردم
باده ها خوردم و عشرت کردم
شایسته تسلیم یقین سجده کس نیست
ای ننگ عبادت عرقی چند وضو کن
گر درهمی دهند، بهشتی طمع کنند
کو آنچنان عبادت و زهدی که بیریاست
هرکس که ز ارباب عبادت باشد
بر چهره او نور سعادت باشد
درون کعبه عبادت چه سود خواجو را
که او ملازم دردی کشان خمارست
مشتاق را بکعبه عبادت حلال نیست
الا بکوی دوست که بیت الحرام اوست
آن رفت که پیوسته ام از روی عبادت
محراب روان گوشه ابروی شما بود
گرم جواز نباشد به پیشگاه قبولت
کجا روم که نمیرم بر آستان عبادت
مرا گر دل دهی ور جان ستانی
عبادت لازمست و بنده ملزوم
در دیر و حرم زخمه سنتور عبادت
حاجی به حجازت زد و راهب به رهابت
از بهر خلائق چه کنی طاعت معبود
باری چو عبادت کنی از بهر خدا کن
پیری از دنیای باطل کرد روی من به حق
قامت خم گشته محراب عبادت شد مرا
خموشی را چراغ عاریت در آستین دارد
به نور جبهه روشن دار محراب عبادت را
مبر به جای اطاعت به کار طاعت را
گران به خاطر مردم مکن عبادت را
چو دیگران نه به ظاهر بود عبادت ما
حضور قلب نمازست در شریعت ما
با تعلق سجده درگاه حق مقبول نیست
از دو عالم دست شستن این عبادت را وضوست
از عبادت سجده شکرست صائب طاعتم
چشم من تا آشنا با کعبه دل گشته است
نیست ممکن از عبادت گرم گردد سینه ای
زاهد افسرده تا در گوشه محراب هست
پشت بر محراب، اهل دل عبادت می کنند
قبله این دوربینان گوشه ابروی کیست؟
مس طلا می شود از نور عبادت صائب
روی شبخیز چو خورشید ازان رو زردست
شد از غرور عبادت زبان عذر خموش
مرا به راه خطا این صوابها انداخت
بیداری سیاه دلان عین غفلت است
خوابی که نیست از سر غفلت، عبادت است
صائب در کریم به محتاج بسته نیست
طاعت وسیله ای و عبادت بهانه ای است
از بنده دنیا نپذیرند عبادت
بردار دل از عالم غدار و دگر هیچ
سختی دل از عبادت کرد رو گردان مرا
چند بتوان سنگ بر پیشانی محراب زد؟
بیش ازین صائب نمی باشد عبادت را اثر
رفته رفته رشته تسبیح من زنار شد
هر سرایی را چراغی هست صائب در جهان
خانه دل روشن از نور عبادت می شود
شمع کافوری ندارد سود بر روی مزار
صائب از نور عبادت گور روشن می شود
قامت هر که خم از بار عبادت گردید
قبله حاجت و محراب دعا می گردد
قامت هرکه شود خم ز عبادت صائب
خاتم دست سلیمان زمان خواهد شد
چو چوب خشک سزاوار سوختن باشد
قدی که بهر عبادت دوتا نمی گردد
حضور خاطر اگر در نماز شرط شده است
عبادت همه روی زمین قضا دارد
نسبت به شغل بیهده ما عبادت است
از عمر آنچه صرف خور و خواب می شود
آه ندامتی است که خون می چکدازو
از عمر آنچه صرف عبادت نمی شود
دیگر نکند خیر به محراب عبادت
در پای خم آن کس که شبی را بسر آورد
آوردم اگر روی به محراب عبادت
از بیخبری گوشه میخانه من شد
بر خاک تشنه جرعه فشانی عبادت است
ما باده را به گوشه محراب می کشیم
از عبادت بر قبول خلق اگر داری نظر
روی در بتخانه از بیت الحرام آورده ای
آستانت بوسه گاه راست کیشان می شود
از عبادت چون کمان گر قامت خود خم کنی
سرنمی پیچد ز فرمان تو گوی آفتاب
از عبادت قامت خود را اگر چوگان کنی
آن که از چاک دل خویش بود محرابش
نشود پرده نسیان عبادت خوابش
راز تو را بخوردم شب را گواه کردم
شب از سیاه کاری پنهان کند عبادت
بلک کشد از بت سنگین غذا
با همه کفرش به عبادت شمن
روز ندامت ز بد بس است ندیمم
شب به عبادت قرین بس است قرانم
بحال خود بگذار ای مقیم صومعه ما را
تو و عبادت و عرفان و ما و مستی و رندی
تانگشته است دوتا قدبه عبادت کن راست
که محال است شود راست چو کج شددیوار
صرف حضور قلب مکن درتلاش رزق
این نقد رابرای عبادت نگاه دار
با حدیث نفس احرام عبادت باطل است
جمع هرگز کی شود با گفتگو کردن نماز؟
نیم اهل زهد و توبه به من آر ساغر می
که به صدق توبه کردم ز عبادت ریایی
تا کی کنی به عادت در صومعه عبادت؟
کفر است زهد و طاعت تا نگذری ز میقات
نیست صائب از عبادت چشم عارف بربهشت
کار مردان نیست بهر رنگ و بو کردن نماز
فغان که زاهد بی معرفت نمی داند
که کار هیزم ترمی کند عبادت خشک
از حرام است ترا کاهلی از طاعت حق
که بود ذوق عبادت ثمر رزق حلال
کیفیت از عبادت ما می چکد به خاک
در آب تلخ دامن سجاده شسته ایم
فرض لازم شد عبادت عشق را آخر بگو
فرض و ندب و واجب و تعلیم و استلزام کو
چنان در دل خلد گاه نمازم
که از کفرم عبادت میتراود
هزار حسن عبادت ز زشتی عمل است
متاع من دل مجذوب و مستی ازل است