شعر در مورد پیری
شعر در مورد پیری,شعر در مورد پیری و جوانی,شعر نو درمورد پیری,شعری در مورد پیری,شعر در مورد پیری,شعر در مورد پیر شدن,شعر در مورد پیرغلامان,شعر در مورد پیر,شعر در مورد پیر غلام,شعر در مورد پیر خرابات,شعر درباره پیری و جوانی,شعری در مورد پیری و جوانی,شعر در مورد پیر و جوان,شعر در مورد پیری در جوانی,شعر نو درباره پیری,شعر نو درباره ی پیری,شعری در مورد پیری,شعری در مورد عشق پیری,شعر در مورد پیر شدن,شعر در مورد عشق پیری,شعر نو در مورد پیری,شعر کوتاه در مورد پیری,شعر زیبا در مورد پیری,شعر کردی در مورد پیری,شعر درباره پیر شدن,شعر در مورد پیرغلام,شعر در مورد پیرغلام امام حسین,شعر درباره پیرغلامان امام حسین,شعر در مورد پیروزی انقلاب,شعر در مورد پیروزی انقلاب اسلامی,شعر در مورد پیروزی,شعر در مورد پیروزی انقلاب اسلامی ایران,شعر در مورد پیرمرد,شعر در مورد پیرزن,شعر در مورد پیرغلامان امام حسین,شعر درباره پیر غلام,شعر در وصف پیری,شعری در وصف پیری,شعر در وصف پیری,شعر در وصف پیر,شعر در وصف پیر غلام امام حسین,شعر در وصف پیر طریقت,شعر در وصف پیر غلامان امام حسین,شعر در وصف پیروزی,شعر در وصف پیروزی انقلاب,شعر در وصف پیران,شعر در وصف پیرمرد,شعر در وصف پیرغلام,شعر پیری,شعر پیری و تنهایی,شعر پیری در جوانی,شعر پیری و جوانی,شعر پیری و معرکه گیری,شعر پیری کردی,شعر پیری جوانی,شعر پیری,پیری شعر نو,شعر درباره پیری,شعر پیر شدن در جوانی,شعر در مورد پیری و جوانی,شعر در مورد پیری در جوانی,شعر درباره پیری و جوانی,شعر از پیری و جوانی,شعر پیر و جوان,شعر پیر و جوان,شعر پیرم و دلم یاد جوانی میکند,شعری در مورد پیری و جوانی,متن شعر پیری و معرکه گیری,شعر کردی پیر هلو,شعر کردی پیر هه لو,شعر منو پیر کردی,دانلود شعر کردی پیری,شعر پیر جوان,شعر برای پیری,شعر راجب پیری,شعر نو پیری,شعر نودرباره پیری,شعری درباره پیری,شعر درباره پیری,شعر در مورد پیری,شعر درباره پیر مرد,شعری درباره پیری,شعری در مورد پیری,شعر درباره ی پیری
در این مطلب سعی کرده ایم حدود 100 شعر از اشعار زیبا را در مورد پیری برای شما تهیه نماییم.برای دیدن این اشعار به ادامه مطلب مراجعه نمایید
خنده هایت به بهار و لب تو شاخ نبات
در کنارت چه بعید است، کسی پیر شود
شعر در مورد پیری
من پیر شده ام
آنقدر پیر
که دست های یخی آدم برفی ها
یاد تو را از شانه هایم می تکانند
و من
من هیچ…
فقط شعرهای عاشقانه ام را
های های گریه می کنم …
شعر در مورد پیری و جوانی
ای عموی پیر من حرفی بزن
بر سکوت شیشه ها برفی بزن
شعر نو درمورد پیری
بگرفت دلم در غمت ای سرو جوان بخت
شد پیر دلم پیروی پیر نکردی
شعری در مورد پیری
و تو هم روزی پیر می شوی
اما من
پیرتر از این نخواهم شد
در لحظه یی از عمرم
متوقف شدم
منتظرم بیایی
و از برابر من بگذری
زیبا
پیر شده
آراسته به نوری
که از تاریکی من دریغ کرده یی
شعر در مورد پیری
صبر بسیار بباید پدر پیر فلک را
تا دگر مادر گیتی چو تو فرزند بزاید
شعر در مورد پیر شدن
حس خوبیست در آغوش خودت پیر شوم
اینکه یک عمر به دستان تو زنجیر شوم
شعر در مورد پیرغلامان
به تو فکر می کنم
هر لحظه، هر روز
در خیابان، در اتاق،
کنار میز صبحانه، روی تختم
و روز به روز پیرتر می شوم
شعر در مورد پیر
دارم به دستت میرسم
مثل نامهای که لای کولهای پیر جا مانده بود
یا راهی که سخت بود وُ برگشت خورده بود
دارم به دستهای تو میرسم
شعر در مورد پیر غلام
این بار زنده میخواهمت
نه در رویا، نه در مجاز
این که خسته بیایی
بنشینی در برابرم
در این کافه پیر
نه لبخند بزنی
آنگونه که در رویاست
و نه نگاه عاشقانه بدوزی در نگاهم!
شعر در مورد پیر خرابات
به این سیاره تبعید شده ایم
کم کم
زمان را باور کردیم
ساعت ها
هر روز ما را به سر کار می برند
هر شب ما را می خوابانند
و هر سال ما را پیر می کنند
و ما
هنوز که هنوز است
در آسمان
سرگردان به دنبال ستاره ی خود می گردیم.
شعر درباره پیری و جوانی
تمام دنیا
محله ی کوچکی ست
که تو در آن متولد می شوی
و من
میان بازیِ بچه های محله
به عشق تو
پیر می شوم..!
شعری در مورد پیری و جوانی
فراموشت کرده ام
مثل کودکی که
میان کوچه پس کوچه های شهر
آواره است
و راه خانه اش را
گم کرده است!
مثل پیرزن عصا به دستی
که می گویند آلزایمر دارد
و همه ی گذشته اش را از یاد برده است!
فراموشت کرده ام
فقط
گاهی هنوز
نگرانت می شوم!
“مراقب خودت باش نازنینم”
شعر در مورد پیر و جوان
جهان پیر است و بیبنیاد از این فرهادکش فریاد
که کرد افسون و نیرنگش ملول از جان شیرینم
شعر در مورد پیری در جوانی
وقتی دلتنگ باشی
تمام آرامش یک ساحل را هم به تو بدهند
باز هم
دل تو بارانیست
خیس تر از دریا
خراب تر از امواج…
آدم چقدر زود پیر می شود ؛
وقتی احساسش ،
اضافه تر از درک آدم هاست..!
شعر نو درباره پیری
هیچ عروسکی
پیر نمی شود
دخترها
مهربان ترین مادرانند
شعر نو درباره ی پیری
میگویند تنهایی پوست آدم را کلفت میکند
میگویند عشق دل آدم را نازک میکند
میگویند درد آدم را پیر میکند …
آدم ها خیلی چیزها میگویند
و من، امروز
کرگدن دلنازکی هستم که پیر شده است!
شعری در مورد پیری
هر روز صبح
بند کفشهایت را که میبندی
بند دلم پاره می شود
و تا شب که برگردی
دلم با کفش های تو ، هزار راه می رود
قربانت گردم
دیگر خوب میدانم
به پای تو که نه
به دست تو پیر خواهم شد!
شعری در مورد عشق پیری
یار و همسر نگرفتم که گرو بود سرم
تو شدی مادر و من با همه پیری پسرم
تو جگرگوشه هم از شیر بریدی و هنوز
من بیچاره همان عاشق خونین جگرم
شعر در مورد پیر شدن
خون دل می خورم و چشم نظر بازم جام
جرمم این است که صاحبدل و صاحبنظرم
من که با عشق نراندم به جوانی هوسی
هوس عشق و جوانی است به پیرانه سرم
شعر در مورد عشق پیری
هزار سال پیرتر شده ام
نمی دانم بوسه تو مرا
هزار ساله کرد
یا زمین هزار بار بیشتر
به دور خورشید گشته است!؟
شعر نو در مورد پیری
باید باور کنیم
تنهایی
تلخ ترین بلای بودن نیست،
چیزهای بدتری هم هست،
روزهای خستهای
که در خلوت خانه پیر می شوی
شعر کوتاه در مورد پیری
خودش آمده بود که بمیرد
نه سرانگشتانِ پیر من وُ نه دعای آب،
هیچ انتظاری از علاقه به زندگی نبود.
شعر زیبا در مورد پیری
بیحاصلیم بست بگردن خم پیری
چون بید زسرتا قدمم عالم پیری
شعر کردی در مورد پیری
گمان بردم که طفلانند وز پیری سخن گفتم
مرا پیری خراباتی، جوابی داد مردانه
شعر درباره پیر شدن
الفت پیری و نسیان جوانی بین که دیگر
خود نمیدانم که پیری دوست دارم یا جوانی
شعر در مورد پیرغلام
پیری که از مقام منیت تنش جداست
پیری که از بقای بقیت دلش بریست
شعر در مورد پیرغلام امام حسین
سال ها با بار پیری خم شدم در جستجویش
تا به چاه گور هم رفتم نشد پیدا جوانی
شعر درباره پیرغلامان امام حسین
هرکجا پیری است طفل پیرماست
این چنین پیری در این عالم که راست
شعر در مورد پیروزی انقلاب
تا به روی چشم سنگین عینک پیری نهادم
مینماید محو و روشن چون یکی رؤیا جوانی
شعر در مورد پیرمرد
تو چون پیری برومنگر زپس باز
که از پس ننگرد پیری به کس باز
شعر در مورد پیرزن
مژده مرگ پیری آرد و بس
گر کند در جهان پیری خاک
شعر در مورد پیرغلامان امام حسین
گر نشاطی که در تن آمده بود
به جوانی نشد به پیری پاک
شعر درباره پیر غلام
ز پیری چون کمال شد پشت او را
جوانی رفت و پیری کشت او را
شعر در وصف پیری
اگر شدم ناتوان ز پیری آری رواست
مرد ز پیری شود ای عجبی ناتوان
شعری در وصف پیری
گر کنم جامه ها ز پیری چاک
زآن ندارد به جبه پیری باک
شعر در وصف پیری
گر راه نیست سوی تو پیری را
مر پیری مرا ز چه قانونی؟
شعر در وصف پیر
این خلل ها مقتضای پیری است
وای آن کو مبتلای پیری است
شعر در وصف پیر غلام امام حسین
پیری و بهر دستگیری تو
قد من شد عصای پیری تو
شعر در وصف پیر طریقت
ز پیری یاد دارم این دو اندرز
نباید جز بجان خویشتن زیست
شعر در وصف پیر غلامان امام حسین
میرود چون سگان زنجیری
این چنین تا به حالت پیری
شعر در وصف پیروزی
کودکی و جوانی و پیری
چون ازین بگذری فرو میری
شعر در وصف پیروزی انقلاب
زاندیشه ضعف و وهم پیری
در آینه نیز ننگریدم
شعر در وصف پیران
به پیری ستم کرد ضعف قوی
مپرسید ازین خانه آبادها
شعر در وصف پیرمرد
وقار پیری از گردون مجوئید
که طفلی عاشق دامن سواریست
شعر در وصف پیرغلام
به پیری هم نفهمیدیم افسوس
که دنیا بازی طفلانه کیست
شعر پیری
به پیری گریه کن کائینه صبح
برای عرض شبنم آفریدند
شعر پیری و تنهایی
زتنگنای جسد عمرهاست تاخته ایم
هنوز قامت پیری رکاب میریزد
شعر پیری در جوانی
پیری وداع عمر سبکبال وانمود
موی سفید آب بغربال وانمود
شعر پیری و جوانی
به پیری کشیدیم رنج جوانی
سحر میکند گل خمار شبانه
شعر پیری و معرکه گیری
بیحاصلیم بست بگردن خم پیری
چون بید زسرتا قدمم عالم پیری
شعر پیری کردی
پیری دیدم به خانه خماری
گفتم نکنی ز رفتگان اخباری
شعر پیری جوانی
از صومعه پیری بخرابات درآمد
با باده پرستان بمناجات درآمد
شعر پیری
جوانان را طریق عشق سازد
شنیدستی که پیری عشق بازد؟
پیری شعر نو
این همه هست و محنت پیری
هر زمان سستیی درافزاید
شعر درباره پیری
اگر پیری بماندی جاودانه
چه انده بودی از هجر جوانی
شعر پیر شدن در جوانی
غم پیری نخورد پیر سپهر
بفغان دل جوان نرسید
شعر در مورد پیری و جوانی
جوانی رفت پیری هم سرآمد
نکردم هیچ کار استغفرالله
شعر در مورد پیری در جوانی
گر طالب حق دامن پیری نگرفتی
شایسته درگاه شهنشاه نبودی
شعر درباره پیری و جوانی
زنهار مرا مگو که پیرم
پیری و فنا کجا پذیرم
شعر از پیری و جوانی
گهی پیری نمایی گاه دومو
زمانی کودک و گه شیرخواره
شعر پیر و جوان
اگر پیری درآید همچو کافور شود
گل عارضی مشکین عذاری
شعر پیر و جوان
کار به پیری و جوانیستی
پیر بمردی و جوان زیستی
شعر پیرم و دلم یاد جوانی میکند
آموختیم جوانی اندر پیری
از بخت جوان صلای پیرآموزی
شعری در مورد پیری و جوانی
با من بگو که همرهِ من پیر می شوی
یا آنکه بینِ راه، ز من سیر می شوی؟
متن شعر پیری و معرکه گیری
گاهی چه بی گناه ، دلت پیر میشود
اینجا همان دمی است که زود دیر میشود
شعر کردی پیر هلو
من پیر شدم ،دیر رسیدی،خبری نیست
مانند من آسیــمه سر و دربـدری نیست
شعر کردی پیر هه لو
گفتی جوان که مثل شما گوشه گیر نیست
آیا کمرخمیده عشق تو پیر نیست ؟
شعر منو پیر کردی
مبر ز موی سفیدم گمان به عمر دراز
جوان ز حادثه ای پیر می شود گاهی
دانلود شعر کردی پیری
گفت امید به وصل من و تو نیست که نیست
قصد کردست که یک روزه مرا پیر کند
شعر پیر جوان
ز گرد راه برون آ که پیر دست به دیوار
به اشک و آه یتیمان دویده بر سر راهت
شعر برای پیری
گیرا تر از چشم تو هم درگیر خواهد شد
زیبا ترین معشوقه روزی پیر خواهد شد
شعر راجب پیری
آمدی دیدی که دارد می رود یک روح پیر
خوب می دانم گمان کردی که آن من نیستم!
شعر نو پیری
دوریِ یوسف فقط چشمِ پدر را کور کرد
پیرِ مصری داغ دید از پیر کنعان بیشتر
شعر نودرباره پیری
تو را آن گونه میخواهم که باغی باغبانش را
شبیه مادر پیری که میبوسد جوانش را
شعری درباره پیری
آرام گریه می کرد یعقوب پیر کنعان
می مرد قطره قطره از پیرهن نمی گفت
شعر درباره پیری
منم آن ایستگاه پیر تنهایی که می داند
نیاید دل سپرد این عابرانِ گرمِ رفتن را
شعر در مورد پیری
همین امروز داغی بر دلم بنشان که در پیری
برای غصه خوردن نیز دندانی نمی ماند