شعر در مورد بذر
شعر در مورد بذر ,شعر درباره بذر,شعر برای بذر,شعر در باره بذر,شعر با بذر,شعر درمورد بذر,شعر با کلمه بذر,شعر با کلمه ی بذر,شعری در مورد بذر,شعری درباره بذر,شعر درباره ی بذر,شعر کودکانه در مورد بذر,شعر مفهومی در مورد بذر,شعرهای کودکانه در مورد بذر
در این مطلب سعی کرده ایم حدود 100 شعر از اشعار زیبا را در مورد بذر برای شما تهیه نماییم.برای دیدن این اشعار به ادامه مطلب مراجعه نمایید
نازنین!
زیر باران سرانگشتانت
بذر کوچک حروف
سطرهایی از گل های آفتابگردانند
که می رقصند با آفتاب نگاهت
شعر در مورد بذر
زندگی من از روزی آغاز شد
که تو را دیدم
و بازوانت
راه دهشتناک جنون را
بر من سد کرد
و تو سرزمینی را نشانم دادی
که در آن تنها بذر نیکی میپاشند.
شعر درباره بذر
خنده های تو بذر شعر است
تو که شعرهای گره خورده به مرا نمی بینی…
نمی خوانی…
نمی دانی…
لبخند هایت را توی دامنم می ریزی که چه!؟
هر چه آتش است
از گور همین شعرهاست!
من نمی خواهم از نو شاعر شوم!
بی زحمت نخند!
شعر برای بذر
چشمانم را که باز کردم
دشت یاسمن، بوی آغوش تو بود که
تمامی احساسم را درخود جای داد
حسی غریب در من پرسه می زند
انگار سالهاست
بذر وجودم در این سرزمین مأوا دارد
عطر تنت آشناست
لطافت سبزه زار دلدادگی ات
طراوت دستانت
و زلالی احساست…
شعر در باره بذر
گیرم همه جای جهان جهنم!
گیرم دست های زمین
بی بذر و
بی خنده
گیرم چنته ی زمان
بی عشق و
بی “هر چه تو می گویی” اصلا!
کافی بود کمی
فقط کمی
پنجره را باز کنی…!
زندگی
از پنجره های بسته رد نمی شود
شعر با بذر
بذر می پاشم و این هرزه علف های سیاه
خسته ام کرده … بگو
تو در آن باغچه ی کوچک دل… چه گلی میکاری ؟
هر زمان دیدهام از پشت حصار
در زمین دلت آسوده و لبخند زنان
باز گل میکاری …!
شعر درمورد بذر
شادمان بودم که دیگر غم ندارم بعد از این
بذر غم را در بیابان دلم پاشید و رفت
عشق را باید فقط با عشق پاسخ داد و بس
“هل جزاء العشق الّا العشق” را نشنید و رفت
شعر با کلمه بذر
دست تقدیر نبوده ست پریشانی ما
عشق هرجا برسد بذر جنون می کارد
آن قَدَر خسته ام از گریه که یک بار شده
فارغ از دلخوری ِ قافیه خواهم خندید
شعر با کلمه ی بذر
مصلحت کار چه دانیم ما
بذر تمنا چه فشانیم ما
آدمی هیچ تر از هیچ کیست
تا کند اندیشه از بهر زیست
شعری در مورد بذر
دل کوفته ام چو تخمکان ز آتش قهر
لب شسته به هفت آب ز آلایش دهر
تو بذر قطونا شدی ای شهره شهر
بیرون همه تریاک و درون سو همه زهر
شعری درباره بذر
چو آدم توبه کن از خوشه چینی
چو کشتی بذر آن توست خرمن
دهان بربند گوش فهم بسته ست
مگو چیزی که می ناید به گفتن
شعر درباره ی بذر
گر به دل با من نبودی بذر طعنم غیر را
منع کردن وز قفا چشمک رسانیدن چه بود
بزم خاصی گر نهان از من نمی آراستی
بی محل اسباب عیش از بزم برچیدن چه بود
شعر کودکانه در مورد بذر
هم خورده بذر مزرع جودش بزرگ و خرد
هم خوشه چین خرمن او بود شیخ و شاب
چون آن یگانه مطلع انوار فیض بود
سر بر زد از سپهر وجودش دو آفتاب
شعر مفهومی در مورد بذر
شکست یک عامل نیروبخش است،
نه یک بازدارنده؛
هر شکست بذری از موفقیت در دل دارد
شعرهای کودکانه در مورد بذر
از باغبان پرسیدند:
زندگی یعنی چه؟
گفت: کاشت بذر عشق
در زمین دلها
زیر نور ایمان
شعر در مورد بذر
بیشار بخوانید :